درسهایی از قرآن با موضوع مرفّهین بی‌درد و بی‌تفاوت

ساخت وبلاگ
,جواب درسهایی از قران, پاسخ درسهایی از قرآن, جواب درس هایی از قران, پاسخ درس هایی از قران, جواب درس هایی از قرآن, پاسخ درس هایی از قرآن, پاسخ درسهایی از قران, جواب درسهایی از قرآن, درسهایی از قرآن, درسهایی از قران, پاسخ سوالات درسهایی از قرآن, جواب سوالات درسهایی از قرآن, درس هایی از قران, جواب درسهایی از قران این هفته, درسهایی ازقران, درس هایی از قرآن, پاسخ سوالات درس هایی از قران, پاسخ سوالات درسهایی از قران, جواب سوالات درس هایی از قران, جواب سوالات درسهایی از قران, جواب مسابقه درسهایی از قرآن, پاسخ سوالات درس هایی از قرآن, درسهایی از قرآن جواب, پاسخ درسهایی ازقران, جواب درسهایی ازقران, سوالات درسهایی از قرآن, جواب سوالات درس هایی از قرآن, پاسخنامه درسهایی از قرآن, پاسخ درسهایی ازقرآن,

درسهایی از قرآن با موضوع مرفّهین بی‌درد و بی‌تفاوت 

مرفّهین بی‌درد و بی‌تفاوت

تاریخ پخش: 20/08/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث ما در این جلسه بحث مرفهین بی‌درد است. مرفه یعنی خوش، آدم‌هایی که خوش می‌گذرانند، بعضی‌هایشان غیور و دردمند هستند. به فکر دیگران هم هستند. بعضی‌ها بی‌خیال بی‌خیال هستند. سی، چهل آیه من در مورد مرفهین با درد و بی‌درد پیدا کردم.
اما مرفهین بی‌درد، می‌گوید: ما خوش باشیم گور پدر همه. مغازه‌اش را تمیز می‌کند. آب پنیر را پای درخت می‌ریزد. بابا آب نمک درخت را خشک می‌کند. باسمه تعالی! به درک. دکان من تمیز شود. درخت‌ها خشک شود. برف‌های خانه ما بیرون برود، باقی در کوچه یخ زده و افتاده، باسمه تعالی به درک. بی‌خیال، بی‌غیرت، آیات زیادی داریم. یکی در سوره‌ی «نون و القلم» است. برای من پیدا کنید. جزء 29 است.
1- طرد نیازمندان، عامل از دست دادن نعمت
در سوره‌ی نون والقلم یک قصه‌ای را نقل می‌کند. ماجرا به این صورت است. پدری باغی دارد به فقرا از این میوه‌ها می‌دهد. این پدر می‌میرد، بچه‌هایش می‌گویند: ما نمی‌دهیم. الآن بابا که نیست. ارث ما است. ما نمی‌دهیم. می‌گویند: فقرا به این باغ چشم دارند. می‌گوید: سحر بخوابید، صبح زود تاریک و روشن برویم میوه‌ها را انبار کنیم، تا فقرا بیدار شوند، تمام شده است. می‌خوابند سحر بلند می‌شوند، می‌گویند: بلند شوید. بلند شوید. اگر می‌خواهید فقیرها نفهمند الآن وقتش است. در دل شب بلند می‌شوند، می‌روند می‌بینند باغشان یک تخته خاکستر شده است. در این چند برادری که وارث بودند، یکی از برادرها می‌گفت: پدر کمک می‌کرده، ما هم کمک کنیم. این در اقلیت قرار می‌گیرد و کسی به حرفش گوش نمی‌دهد. ولی باقی‌ها بیشتر بودند. می‌گوید: اینها باغ داشتند اما می‌گویند: فقرا به درک.
بسم الله الرحمن الرحیم. قرآن می‌فرماید: «إِنَّا بَلَوْناهُمْ کَما بَلَوْنا أَصْحابَ‏ الْجَنَّة» (قلم/17) ما امتحان می‌کنیم، همینطور که بچه‌های آن باغ را امتحان کردیم. بچه‌های باغ چه کسی هستند؟ می‌گوید: «أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّها مُصْبِحِین‏» صبح زود میوه‌ها را صندوق کنند. «وَ لا یَسْتَثْنُونَ» به هیچ‌کس ندهند یا انشاءالله نگویند. خدا می‌گوید: حالا که خوابیدید سحر بلند شوید و میوه‌ها را در صندوق کنید، «فَطافَ عَلَیْها طائِفٌ مِنْ رَبِّکَ وَ هُمْ نائِمُونَ» همینطور که خوابیده بودند یک باد وزید و باغشان یک تخته خاکستر شد. بلند شدند و همدیگر را صدا زدند و دیدند باغشان سوخته است. این یک نمونه از آدم‌هایی که می‌گویند: من خوش باشم. فقرا هم گرسنه شدند، باشند. این یک مورد.
2- قرآن یک قصه‌ای نقل می‌کند، می‌گوید: یک کسی یک باغی داشت، آمد این باغ و تشکیلات را دید و گفت: این باغ از بین نمی‌رود. «وَ ما أَظُنُ‏ السَّاعَةَ قائِمَة» (فصلت/50) اصلاً قیامتی نیست. فکر نمی‌کنم قیامتی هم باشد. «وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلى‏ رَبِّی» اگر بر فرض هم قیامتی بود، من همینطور که اینجا خوش هستم، آنجا هم خوش هستم. «لَأَجِدَنَّ خَیْراً مِنْها مُنْقَلَباً» (کهف/36) این هم باغش یک تخته خاکستر شد. 
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید

پاسخ سوالات مسابقه درس های از قرآن عمو حسن...
ما را در سایت پاسخ سوالات مسابقه درس های از قرآن عمو حسن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد dgh بازدید : 440 تاريخ : پنجشنبه 20 آبان 1395 ساعت: 9:17

خبرنامه