درسهایی از قرآن با موضوع نگاهی به انقلاب در سایه قرآن

ساخت وبلاگ
,جواب درسهایی از قران, پاسخ درسهایی از قرآن, جواب درس هایی از قران, پاسخ درس هایی از قران, جواب درس هایی از قرآن, پاسخ درس هایی از قرآن, پاسخ درسهایی از قران, جواب درسهایی از قرآن, درسهایی از قرآن, درسهایی از قران, پاسخ سوالات درسهایی از قرآن, جواب سوالات درسهایی از قرآن, درس هایی از قران, جواب درسهایی از قران این هفته, درسهایی ازقران, درس هایی از قرآن, پاسخ سوالات درس هایی از قران, پاسخ سوالات درسهایی از قران, جواب سوالات درس هایی از قران, جواب سوالات درسهایی از قران, جواب مسابقه درسهایی از قرآن, پاسخ سوالات درس هایی از قرآن, درسهایی از قرآن جواب, پاسخ درسهایی ازقران, جواب درسهایی ازقران, سوالات درسهایی از قرآن, جواب سوالات درس هایی از قرآن, پاسخنامه درسهایی از قرآن, پاسخ درسهایی ازقرآن,

 نگاهی به انقلاب در سایه قرآن
تاریخ پخش: 21/11/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
عزیزان بحث را در آستانه‌ی 22 بهمن می‌شنوند. نسلی که پا به سن گذاشتند خیلی‌هایشان در جریان هستند. نسل نو حساب کند آیا انقلاب ما یک کودتا بود، 22 بهمن؟ حزبی بر حزبی، قبیله‌ای بر قبیله‌ای، شرقی بر غربی، غربی بر شرقی، یا یک حرکت قرآنی بود؟ من در این جلسه می‌خواهم قدم به قدم کارهای انقلاب را مصداق قرآنی‌اش را برای شما بگویم.
1- مبارزه با طاغوت، اولین وظیفه پیامبران
موضوع: انقلاب در سایه‌ی قرآن، اصل حرکت، در قرآن یک آیه داریم می‌گوید: «اذْهَبْ‏ إِلى‏ فِرْعَوْنَ‏ إِنَّهُ طَغى‏» (طه/24) به موسی می‌گوید: سراغ فرعون برو! چیه؟ فرعون یک آدم متجاوزی است. ستمگر است. طغی، طغیان و تجاوز. خوب این آیه برای حضرت موسی که نیست. یعنی مرد خدا، اولیای خدا یکی از کارهایشان مبارزه با ستمگران است. آیات قرآن، ولو یک مورد خاصی می‌گوید، اما مراد عمومی است. مورد خاصی نیست. سؤال می‌کنم: پیغمبر یتیم بود یا نه؟ بله. هم پدرش را از دست داده بود و هم مادرش. اما خدا به همین پیغمبری که پدر و مادرش از دنیا رفتند، می‌فرماید: «إِمَّا یَبْلُغَنَ‏ عِنْدَکَ الْکِبَر» (اسراء/23) یعنی پیغمبر اگر نزد تو به پیری رسیدند، «أَحَدُهُما» یکی از آنها «أَوْ کِلاهُما» یا هردو، پیغمبر اگر یکی از پدر و مادر، یا هردو نزد تو «کَبَر» یعنی پیری، پیغمبر اگر پدرت پیر شد، مادرت پیر شد، «فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ» مواظب پیرها باش. خدایا تو که می‌دانی پدر پیغمبر نیست. مادر پیغمبر نیست. می‌گوید: می‌دانم نیست، پس این «عِندَک» درست است می‌گوید: نزد تو، ولی غرض شخص پیغمبر نیست، یعنی نزد ما. نمی‌دانم متوجه شدید چه می‌گویم؟
پیغمبر ما پدر و مادرش حیات نداشتند، اما خدا به او می‌گوید: اگر نزد تو پدرت پیر شد، پیداست آنجا هم که خدا به پیغمبر می‌گوید: تو، غرض شخص پیغمبر نیست. برای هر انسانی است. وقتی می‌گوید: «اذْهَبْ‏ إِلى‏ فِرْعَوْنَ» برای یک نفر نیست. درست است خطاب به موسی است، اما مرد خدا باید جلوی ستمگر را بگیرد. بعضی می‌گویند: فلانی خیلی آدم خوبی است. بعد نگاهش می‌کنی با او حرف می‌زنی می‌بینی هیچ خاصیتی ندارد. انسان هرچه به خدا نزدیکتر است باید مبارزه‌اش با طاغوت پررنگ‌تر باشد.
2- قیام و حرکت برای برپاداشتن دین خدا
قیام برای خدا باشد، «تَقُومُوا لِلَّه‏» (سبأ/46) این هم یک آیه‌ی قرآن است. پس اصل حرکت «اذهب» برای خدا «تقوموا» قیام کنید. «لله» برای خدا قیام کنید. چون گاهی وقت‌ها روی رقابت است. یک رئیس قبیله‌ای شتری کشت و آبگوشتی راه انداخت و قابلمه قابلمه در خانه‌ها داد و یک قابلمه را هم در خانه‌ی یک رئیس قبیله‌ی دیگر داد. آن رئیس قبیله گفت: من خودم رئیس قبیله هستم. تو برای من ظرف آبگوشت می‌آوری؟ لگد زد و آبگوشت را هوا کرد. به قبیله‌اش گفت: به کوری چشم او که برای ما قابلمه فرستاده است، ما دو تا شتر می‌کشیم. اولی گفت: پس حالا که اینطور است، ما سه تا شتر می‌کشیم. او گفت: پس ما چهار تا می‌کشیم. روی چشم و هم چشمی صد تا شتر کشتند. حضرت علی فرمود: تمام گوشت‌ها را در بیابان بریزید، شغال‌ها بخورند. چون این آبگوشت برای خدا نیست. چشم و هم چشمی است. این می‌خواهد یک سفره‌ای بیاندازد، این می‌خواهد مهرش، عروسی‌اش، تالارش، او می‌خواهد... اینها چشم و هم چشمی است. حرکت ما «تَقُومُوا لله» برای خدا باشد. افرادی تحت شکنجه زمان شاه رفتند. خیلی‌ها را کتک زدند. شکنجه‌گاهشان هنوز در تهران هست. صحنه‌هایی که چطور شکنجه می‌کردند ولی قرآن می‌گوید: فرعون به کسانی که ایمان آورده بودند، ساحرهایی که ایمان به موسی آورده بودند، فرعون گفت: همه شما را شکنجه می‌کنم. چطور شکنجه می‌کنم؟
دست راست با پای چپ، دست چپ با پای راست، دو تا پا را قطع نمی‌کنم که سینه خیز بروید. دو تا دست را قطع نمی‌کنم که با پا راه بروید. ضربدری شما را می‌کشم. گفتند: «فَاقْضِ‏ ما أَنْتَ قاضٍ» (طه/72) بگویید: ما را بکشند. ما دست از دینمان برنمی‌داریم. این هم برای شکنجه‌گرها. یک عده را زمان شاه زندان کردند. شعار اینها این بود. یوسف گفت: مرا زندان کنید ولی حاضر نیستم آلوده به گناهی شوم که زلیخا از من می‌خواهد. زلیخا می‌خواهد با من رابطه‌ی بد داشته باشد، خدایا من زندان بروم بهتر از این است که گناه کنم. «رَبِ‏ السِّجْن‏» (یوسف/33) ما در زندان باشیم راضی هستیم. 

داستان آموزنده جدید, داستان بسیار زیبا, داستان جالب, داستان جدید

برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید

پاسخ سوالات مسابقه درس های از قرآن عمو حسن...
ما را در سایت پاسخ سوالات مسابقه درس های از قرآن عمو حسن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد dgh بازدید : 386 تاريخ : جمعه 22 بهمن 1395 ساعت: 9:48

خبرنامه