قيام امام حسين(ع) براي امر به معروف تاريخ پخش: 16/08/92 بسم الله الرحمن الرحيم «الهي انطقني باله

ساخت وبلاگ

 

1- نگاه امام حسين(ع) به آينده جامعه اسلامي

آن زماني كه امام حسين(ع) قيام كرد، منكر حذف نشد، بلكه امام حسين(ع) شهيد شد. اما در طول زمان بني اميه محو شد، يزيد محو شد، مكتب حسين(ع) فراگير شد. يعني لازم نيست امر به معروف همين الان نتيجه بدهد، گاهي وقت‌ها شما امروز دانه را زير خاك مي‌كنيد، نتيجه‌اش چند ماه ديگر است. امام حسين فرمود: «اني اريد» من مي‌خواهم امر به معروف كنم. مسأله امر به معروف براي انسان‌ها نيست. در حيوان‌ها هم رگه‌ها و غريزه و فطرتش نمونه هست.

در قرآن يك ماجرايي را نقل مي‌كند كه حضرت سليمان سان مي‌ديد از لشگرش! آيه‌اش اين است كه «وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْس‏» (نمل/17) اين سان ديدن معلوم مي‌شود كه كار شاه نبوده، كار انبياء بوده است. پيغمبري مثل سليمان از مردم سان مي‌ديده است. از... تو بازديد گفت: «ما لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُد» (نمل/20) هدهد نيستش و بايد بيايد جواب منطقي بدهد كه چرا سر شيفتش نيست و غايب است، برخورد انقلابي مي‌كنم، هدهد آمد گفت: كجا بودي؟ گفت پرواز مي‌كردم. به سليمان گفت: پرواز مي‌كردم، از منطقه‌اي كه مردمش به جاي خداپرستي، خورشيد پرستي مي‌كردند، پادشاهشان هم يك خانمي بود كه يك تخت بزرگي داشت. ببينيد اين هدهد مي‌فهمد كه خداپرستي حق است، خورشيدپرستي باطل! اين منكر است. و مي‌داند كه اين منكر را بايد به چه كسي بگويد. اين يك نمونه!

2- عكس العمل حيوانات در برابر خطرات و آسيب‌ها

نمونه‌ي دوم ظاهراً باز در همان سوره‌ي نمل است. مي‌گويد يك مورچه ديد سليمان با لشگرش ميآيد گفت: «يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ» (نمل/18) مورچه‌ها برويد داخل لانه‌هايتان! اين كسي كه دارد مي‌آيد، سليمان است و آن‌هايي هم كه به دنبالش هستند لشگرش هستند، الان همه‌ي شما زير پا مي‌رويد. يعني همين كه احساس خطر كرد، كه مورچه‌ها زير پا له مي‌شوند، هشدار داد. گفت: زود برويد در لانه‌هايتان در امان باشيد. ببينيد هشدار به باقي مورچه‌ها در نهاد مورچه هم هست. توجه به اينكه خورشيدپرستي غلط است و بايد اين كار غلط را به پيغمبر گزارش بدهد، در هدهد هم هست. از اين چه مي‌فهميم؟ مي‌فهميم مسأله اين است كه اگر كسي خطر ببيند و داد نزند، از هدهد و مورچه هم شما بگوييد... كمتر است. امروز 13آبان است، مثلاً ما 13 آبان را پست سر گذاشتيم. همين 13 آبان را اگر آمريكا بداند كه اگر جنايتي بكند، همه‌ي دنيا داد مي‌زنند، جنايت نمي‌كند. دليل جنايات آمريكا براي سكوت رئيس‌جمهورهاي دنيا است. اگر همه داد بزنند... داد زدن عليه ظالم! وارد محرم شديم. تنها مكتبي كه مي‌گويد دكان‌ها را ببنديد و به نفع مظلوم فرياد بزنيد، عاشورا است. تاسوعا و عاشورا مردم مغازه و كارخانه و اداره و خانه و مزرعه را تعطيل مي‌كنند نعره مي‌كشند. داد مي‌زنند و گريه مي‌كنند. يعني بياييد مغازه‌ها را ببنديد و به نفع مظلوم فرياد بزنيد. بياييد و مغازه‌ها را ببنديد و به ضرر ظالم بگوييد: «اللهم العن... اللهم العن...» مكتب خيلي زنده‌اي است. دين ما دين زنده‌اي است. حديث داريم اگر كسي، خلاف ببيند و بي‌غيرت باشد، بي‌تفاوت باشد، اين مرده است، منتها مرده‌ي عمودي! چون مرده‌هاي در قبرستان افقي هستند. مرده‌ي عمودي يعني سيخكي است، يعني راه مي‌رود، باد هم در ريه‌اش مي‌رود، اما بي‌خاصيت است. «فَهُوَ مَيِّتٌ بَيْنَ الْأَحْيَاء» (التهذيب/ج6/ص181) «مَيِّتٌ بَيْنَ الْأَحْيَاء» تعبير حديث است. يعني اين مرده‌ي عمودي است. چرا امام حسين(ع) به كربلا رفت؟ «اني اريد»

3- تربيت فرزند با امر به معروف و نهي از منكر

دنيا اگر دين هم ندارد، راجع به تربيت بچه‌اش بي‌غيرت نيست. بي‌تفاوت نيست. تعصب دارد. هر كسي مي‌خواهد كه بچه‌اش خوب تربيت بشود. تربيت بچه يا با امر به معروف است، يا با نهي از منكر! مادرش مي‌گويد: اين كار را بكن، بارك الله! اين كار را نكن، چرا كردي؟ تمام اين كار را بكن، اين كار را نكن، اين كار را بكن، امر به معروف است، كمك كنيد... اين كار را نكن، نهي از منكر است. اصلاً تربيتي كه ... حالا ما آخونديم و دين داريم و مسلمان داريم و امر به معروف جزء دينمان است. آن‌هايي هم كه دين ندارند، از آن‌ها بپرسيد، بچه‌تان را مي‌خواهيد تربيت كنيد؟ مي‌گويد: بله! آرزويم اين است كه بچه‌ام خوب تربيت شود. مي‌گوييم: چطور بچه را بايد تربيت كرد؟ مي‌گويد: كارهاي خوب را مي‌گويم بارك الله! انجام بده! كارهاي بد را مي‌گويم: كنترل كن، نكن اين كار را! جلويش را مي‌گيرم. مسأله‌ي امر به معروف يك مسأله‌ي... حالا شيوه‌اش چگونه است، شيوه‌اش را اسلام نگفته چطوري... تعبد در آن نيست، هر طوري كه مي‌شود. ما بايد اين منكر را برداريم، با فيلم است، با شعر است، با مهماني است، با خواهش است، با تشر است، با تهديد است، با فرياد است، چگونه اين خوبي را در جامعه گسترش بدهيم، چگونه‌اش در حديث نيست. البته يك كلياتي هست، « ادْعُ إِلى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ» (نحل/125) راهش، حكمت باشد. يعني استدلال و منطق! «وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» موعظه‌ي نيك! «وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ» جدال احسن، موعظه حسن، يك كلياتي هست، اما ريزش، گاهي بايد خنديد، گاهي بايد گريه كرد، گاهي بايد ساكت شد، نحوه‌ي امر به معروف و نهي از منكر، به ما نگفته‌اند چطوري، چون هر جايي يك طوري است! گاهي وقت‌ها مثلاً بنده اگر تلفن كنم، تلفنم اثر دارد. واجب است تلفن كنم. گاهي تلفن من اثر ندارد، مي‌توانم به شما بگويم، شما زنگ بزن! بايد به او بگويم. شما نمي‌تواني بگويي: من به او گفتم! خيلي‌ها به من مي‌گويند آقا! در خانه ما افرادي را داريم، حالا پسري، دختري، همسري، برادري، خواهري، اين راجع به نماز سنگين است، چه كار با او كنيم؟ چند بار هم به او گفته‌ام گوش نداده است. مي‌دانيد به او چه مي‌گويم. مي‌گويم شما گفتي گوش نداد، اما شما ببين اين پسر تحت تأثير چه كسي است؟ ممكن است تحت تأثير يك فوتباليست باشد. يك استاد دانشگاه و معلم باشد. به او بگو آقا من پسري دارم، دختري دارم، نسبت به نماز كاهل است، ولي تو را دوست دارد. شما را قبول دارد، شما بگو حرف شما اثر دارد، فتواي امام است، كه اگر امر به معروف و نهي از منكر با زبان شما اثر نمي‌كند، به زبان هر كس اثر مي‌كند، شما دلال شو كه او به او بگويد. شما قابلمه كه داغ است، وقتي مي‌بيني كه داغ است، از غذا صرف نظر نمي‌كني، با يك دستگيره بلندش مي‌كني، ما در امر به معروف گاهي بايد دستگيره... گاهي دستگيره اثر نمي‌كند، بايد طومار بنويسيم. همه امضاء كنند، نگاهش كه به طومار بخورد... گاهي بايد خواهش كنيم. گاهي بايد برخورد كنيم، به هر حال اين مسأله مهم است.

4- ريشه‌هاي فطري و عقلي امر به معروف

ريشه‌ي فطري دارد، ريشه‌ي غريزي دارد، از هدهد گفتم و از مورچه! ريشه‌ي عقلي هم دارد، كدوم عقل سكوت در برابر سقوط را نمي‌پذيرد، مي‌پذيرد، اگر ساكت باشيم، حادثه رخ مي‌دهد، الان اگر خداي ناكرده اينجا آتش گرفت، شما هم احساس مي‌كني كه اينجا دارد آتش مي‌گيرد، مي‌گويي: به ما ربطي ندارد، تمام عقلاي دنيا اين سكوت شما را محكوم مي‌كنند. مي‌گويند تو ديدي دود بلند شد، بايد پنجره را باز كني، در قفل شد هم بايد با لگد بشكني، نعره بكشي، تلفن كني، يعني عقل مي‌گويد: سكوت حرام!!! فطرت و غريزه مي‌گويد: حتي هشدار در حيوانات هست.

انبياء را خدا يك تابلو گفته است، گفته تابلو انبياء اين است. يك تابلو است دو كلمه بيش‌تر ندارد، «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» (نحل/36) «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ» همه «وَ لَقَدْ بَعَثْنا في‏ كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ» تمام انبياء يك برنامه مشخصي دارند، «اعْبُدُوا اللَّهَ» مردم را دعوت مي‌كردند به بندگي خدا، اين امر به معروف است. «وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» اجتناب از طاغوت. يعني سرلوحه‌ي تمام انبياء همين امر به معروف است. گاهي هم كلمه‌ي معروف نيست، كلمه‌ي تواصي است. «تَواصَوْا بِالْحَقِّ» نمي‌گويد: «اوصوا بِالْحَقِّ» يعني هم تو به او بگو و هم او به تو بگويد. مسأله‌اي نيست كه كسي بي‌نياز باشد. هر كسي ممكن است از خودش غافل باشد. از خودش غافل باشد. بنابراين تذكر براي اين نيست كه حتماً از مقام بالا ابلاغ بشود، هشدار بشود، موعظه بشود. گاهي وقت‌ها يك بچه هم مي‌گويد: آقاجان سيگار نكش! يكي مي‌گفت يك شعر عليه سيگار ياد بچه دادم، به بچه‌ها گفتم هر وقت بابايتان سيگار مي‌كشد، برويد و اين شعر را برايش بخوانيد. اين تا بابايش سيگار مي‌كشيد مي‌رفت و جلويش مي‌خواند. ا... برو! هي دوباره اين شعر را مي‌خواند. آخر اين بابايش مي‌گفت: خسته شدم سيگار را روشن كردم و رفتم دستشويي، مستراح! بچه آمد پشت در مستراح شعر را خواند. آنقدر تكرار كرد، تا بالاخره سيگار را خاموش كردم، اين بچه با شعرش من را ترك سيگار داد. الان دنيا براي منكرات خودش از همه‌ي ماهواره‌ها و سايت‌ها و اينترنت‌ها استفاده مي‌كند. چگونه جلوي فساد را بگيريم، اين را بايد نشست و فكر كرد. گاهي يك كسي يك چيزي به ذهنش مي‌آيد، به ذهن ديگران نمي‌آيد و لذا اصل امر به معروف واجب است، شيوه‌اش مربوط به چه آدمي، چه مكاني، چه زماني، گاهي وقت‌ها اگر آدم نمره 20 به بچه در مدرسه بدهد، زير نمره 20 اگر نصيحت كند، مي‌گويد: چشم! اما اگر نمره صفر بدهد، بعد بگويد: فرزند عزيزم! چنين مي‌كند، مي‌گويد: برو! نمره صفر به من داده حالا هم... اگر گوشواره براي دخترت بخري، آن شبي كه گوشواره مي‌خري، حرفت اثر دارد. آن شبي كه برخورد بداخلاقي در خانه مي‌كني، حرفت اثر نمي‌كند. اگر شما بگويي: فاطمه خانم! فاطمه جان! بلند شو نماز بخوان! مي‌خواند. اگر گفتي فاطي! پاشو... بگويي: فاطي! بلند نمي‌شود. بگويي فاطمه خانم بلند مي‌شود. اينجا واجب است شما فاطمه خانم بگويي.

چه زماني؟ چه مكاني؟ دعا هم همينطور است، «هُنالِكَ دَعا زَكَرِيَّا» (آل‌عمران/38) اينجا بود كه دعاي زكريا مستجاب شد. حضرت زكريا، يك پيرمرد، سال‌ها براي بچه دعا و خدا به او بچه نداد. ولي يك جا پيدا شد، مي‌گويد: «هُنالِكَ دَعا زَكَرِيَّا» دعاي زكريا... «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» (ذاريات/18) گاهي يك چيزي از يك حلقومي، اثر مي‌كند. در يك زمان، در يك مكان، در يك شرايط، با يك لحن، با يك هديه اثر مي‌كند، اين شرايطش عوض شود، اثر نمي‌كند. ولي انسان نبايد بي‌تفاوت باشد.

5- ولايت مومنان بر يكديگر در امر به معروف

خوب! امر به معروف كار خود خداست. «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ» (نحل/90) آيه‌ي قرآن است، اول كسي كه امر به معروف مي‌كند، خود خداست. دومش انبياء است. سومش ما هستيم. فضولي در كار مردم نيست. خانم چنين نكن! آقا چنين انجام بده. اين فضولي نيست، نه! قرآن مي‌گويد امر به معروف ولايت است. اين ولايت را خدا در قرآن گفته است. گفته است: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ» تمام زنان و مردان با ايمان، ولي همديگر هستند، ولايت يعني من بر شما ولايت دارم. شما هم بر من ولايت داريد. بعد مي‌گويد چون ولايت داريد «يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ» (توبه/71) يعني امر به معروف از شاخه‌هاي ولايت است. فضولي نيست. مثله پدر، پدر بر پسرش ولايت دارد، مادر بر دخترش ولايت دارد، كسي كه ولايت دارد، حق دخالت هم دارد. فضولي براي كسي است كه بيكاره باشد. خدايي كه من را خلق كرد و شما را خلق كرد، گفت من و شما به همديگر ولايت داريم. حق دخالت داريم.

نكته‌اي كه در اينجا بايد بگويم... تا آنجايي كه ما يادمان هست و از قرآن و حديث بلد هستيم، هميشه امر به معروف قبل از نهي از منكر است. شما مغازه داريد، مشتري شما سر تا به پايش منكر است، وارد اتاق مي‌شود. اگر صاف به او يك چيزي بگويي ممكن است نپذيرد. اما اگر گفتيد كه تشريف داشته باشيد، من يك چاي به شما بدهم، بعد از چاي حرف بزني ممكن است اثر كند. اينجا بايد چاي به او داد. ممكن است بستني به او بدهي! ممكن است بگويي من جنس ارزان‌تر و بهتر به شما مي‌دهم، ولي شما اين رقمي انجام ندهيد، اين كار را انجام ندهيد، شيوه‌اش فرق مي‌كند. امر به معروف قبل از نهي از منكر است. يعني چه؟ يعني اگر مي‌خواهيد مردم را از منكر بازداريد، معروف را حل كنيد. زمان حضرت لوط گناه لواط رونق داشت، دو فرشته در قيافه دو جوان زيبا خدمت حضرت لوط آمدند،‌ لات‌هاي محله فهميدند، آمدند به در خانه لوط كه اين پسرها را به ما بده، گفت بابا! «هؤلاء» اين‌ها مهمان من هستند، «وَ لا تُخْزُونِ في‏ ضَيْفي‏» (هود/78) آبروي من را نزد مهمان‌هايم نريزيد. گناه است. اصلاً من دختر دارم، عقد مي‌كنم و به شما مي‌دهم. «هؤُلاءِ بَناتي‏» بابا من دختر دارم، عقد مي‌كنم به شما مي‌دهم شما ديگر گناه نكنيد. گفتند نمي‌شود. آخرش گفت: «أَلَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشيد» يك آدم رشيد در بين شما نيست؟ رشيد يعني كسي كه بتواند جلوي منكر را بگيرد. آدمي كه جلوي منكر را نمي‌گيرد، رشد ندارد، ممكن است، كيلويي 120 كيلو باشد، اما قرآن رشيد را به كسي مي‌گويد كه غيرت ديني داشته باشد، تعصب داشته باشد، با فساد برخورد كند، خوب!

اگر مي‌خواهيم بچه‌مان فاسد نشود، دختر را بايد زود شوهرش داد، پسر را بايد زود دامادش كرد، جوان فاسد است؟ ممكن است به خاطر بيكاري فاسد شده باشد، بايد برايش ايجاد اشتغال كرد. خدا وقتي مي‌خواهد نهي از منكر كند و به آدم و حوا بگويد گندم نخور! اول مي‌گويد: «كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما» (بقره/35)‌ هر چه مي‌خواهيد بخوريد، «وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ» اين يكي را نخوريد. آقا اين نوار را گوش بده، اين نوار را كنار بگذاريد.

فرصت‌هاي مهم! ممكن است اگر وقت ديگر شما حرف بزنيد، اثر نكند، ولي اگر الان بگوييد: خانم! محرم است! محرم براي امام حسين(ع) حريم قائل بشويد. ممكن است بگوييد گوش نداد، گوش نداد بگويي خانم! من گفتم احترام امام حسين(ع) را بگير، هيچ اثر در شما نداشت. ببخشيد برويد و در جاي ديگر معامله كنيد، من از سود شما مي‌گذرم. يك وقت مي‌بيني شما از دو قلم سود بگذري بالاخره در او اثر مي‌گذارد. خدا هم سود شما را از جاي ديگر مي‌رساند. خدا در آمد شما را از يك راه ديگر مي‌رساند. حديث داريم رزق همه‌ي افراد از حلال اندازه‌گيري شده است. آن‌هايي كه به حرام مي‌پرند، خدا سهم حلالشان را كم مي‌كند. حديث داريم. تكرار كنم رزق همه‌ي افراد از حلال اندازه‌گيري شده است. آن كسي كه عجله مي‌كند و به حرام مي‌پرد، مثلاً حلال، اين خانم بناست با همسرش زندگي شيريني داشته باشد. بعد حالا به دختر مردم نگاه مي‌كند، اس ام اس مي‌زند، عكس مي‌گيرد، نمي‌دانم پيامك مي‌دهد، يك مقداري از راه حرام خودش را تسكين مي‌كند، آن وقت ازدواجش مي‌بيني چند ماه و چند سال عقب افتاد، چون حديث داريم كه تو از حرام رفتي يه قاشق حرام بخوري، ديس پلويت از دست رفت. «كم من لقمة منعت اكراتي» گاهي آدم يه باقلوا باز مي‌خورد، اشتهايش كور مي‌شود.

6- وظيفه عمومي و اختصاصي در امر به معروف

امر به معروف دو مورد است، يك امر به معروف عمومي داريم، يك خصوصي! امر به معروف عمومي اين است كه ماشيني كه خلاف مي‌آيد، همه برايش بوق بزنند، ماشين خلاف مي‌آيد، همه بايد چراغ بزنند و بوق بزنند، اين يعني عمومي، يعني همه راننده‌ها بايد برخورد بكنند. با همين چراغش نهي از منكر كند. بگويد: خلافكار! خلافكار! خلافكار! اين امر به معروف عمومي است.

امر به معروف خصوصي چيست؟ امر به معروف خصوصي اين است که «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُون‏» (آل عمران/104) يعني يک ماشين راننده با چراغ گردون، پليس بيايد و ايشان را جريمه کند. يک وظيفه همه داريم که چراغ بزنيم، يک وظيفه گروه خاص دارند. يعني همه افراد هم وظيفه شان همه کاره نيست. افرادي مثل ما بايد فقط تذکر زباني باشد. نه درگيري نه دعوا. اين کار را نکن. فايده اش چيه؟ فايده اش اين است که اين خلافکار ديگر راحت گناه نمي کند. مثلاً بنده مي خواهم آب بخورم. هرکس مي آيد، آب نخور، آب نخور! آب نخور! لااقل اين آب خوردن براي من تلخ مي شود، چون در يک ليوان آب هرکس رسيد، گفت: نخور. سرعت گير است، يعني امر به معروف و نهي از منکر اگر هم اثر نکند يک فايده دارد. فايده اش اين است که تلخ مي شود. مي گويد: نگذاشتند. مثل ماشيني که مي خواهد در خيابان برود، سرعت گير مي گذارند. اين حال شوفر گرفته مي شود. چون هي مي خواهد گاز بدهد، هي سرعت گير دارد. اين هست!

امر به معروف و نهي از منکر مربوط به اسلام هم نيست. در زمان جاهليت، چند تا جوان بت پرست گفتند: بياييم يک قرارداري را امضا کنيم هرکس در مکه به او ظلم شد، از مظلوم دفاع کنيم. چند تا جوان بت پرست تعهد کردند از مظلوم دفاع کنند. شد؟ پيغمبر هم در جمع اين بت پرست ها شريک شد. گفت: من هم کمک شما مي کنم. چرا؟ ولو مشرک هستيد اما مي خواهيد از مظلوم دفاع کنيد. در دفاع از مظلوم من به شما کمک مي کنم. خود قرآن در دفاع از مظلوم روضه خوانده است. مومنين که دختر در گور نمي کردند. مشرکين، بت پرست ها مي گفتند: دختر آدم نيست و بعضي هايشان زنده در گور مي کردند. آنوقت خدا مي گويد: «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ، وَ إِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ، وَ إِذَا الجِْبَالُ سُيرَِّتْ، وَ إِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ» (تکوير/1-4) با يک ريتم خاصي مي گويد: «وَ إِذَا الْمَوْءُدَةُ سُئلَتْ، بِأَىّ‏ِ ذَنبٍ قُتِلَتْ» (تکوير/8 و9) موده يعني دختري که زنده در گور رفته، مي گويد: اين دختر چه گناهي کرده است. خوب اين دختر مسلمان نبوده، بابايش بت پرست است. خودش هم تابع بت پرست است. اما چون مظلوم است خدا براي مظلوم روضه خوانده است ولو بت پرست. نبايد بگوييم: حالا اين مسلمان نيست. مسلمان نباشد. يکبار به اميرالمومنين گفتند: يک زيور آلات يک زن يهودي يا مسيحي را گرفتند. اميرالمومنين(ع) فرمود: اگر يک مومن از غصه دق کند جا دارد. در کشور اسلامي به يهودي هم نبايد ظلم شود. به ارمني هم نبايد ظلم شود. ظلم قبيح است حتي به مشرک. در نهي از منکر اين مسأله هست.

امر به معروف و نهي از منکر يک قرنطينه است. چطور اگر يک کسي يک بيماري دارد او را در قرنطينه مي کنند، جلوي بيماري مسري گرفته شود. و يک انضباط اجتماعي است. افرادي ميل دارند هرکاري مي خواهند بکنند. ولو به خلاف مصالح باشد. امر به معروف و نهي از منکر محدود مي کند، تمايلات شخصي را مهار مي کند. ببينم کارخانه ناظر نمي خواهد؟ همه کارخانه ها يک مهندس ناظر دارد. آنوقت چطور کارخانه مهندس ناظر مي خواهد، جامعه مهندس ناظر نمي خواهد؟ جامعه هم مهندس ناظر مي خواهد. اگر ما از درون مراقب خودمان باشيم، از بيرون هم مردم نهي از منکر و امر به معروف کنند. يعني هم خودمان، خودمان را نگه داريم. مراقب خودمان باشيم، هم بيرون مردم با امر به معروف و نهي از منکر مراقب ما باشند. دولت هم مشوق خوبي ها و مانع بدي ها باشد، آنوقت اين امت نمونه مي شود. قرآن هم مي گويد: «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ» (آل عمران/110) به شرطي شما امت نمونه هستيد، که بي تفاوت نباشيد. بحث را عاشورا گوش مي دهيد.

آخرين کلام امام حسين امر به معروف بود. افتاده بوده در گودي قتلگاه ديد به خيمه ها حمله کردند. بلند شد گفت: شما سر و کارتان با من است. چه کار به زن و بچه ي من داريد؟ آخرين... يک جمله هم به شما بگويم. حرفم را تمام کنم.

7- قدر ناشناسي امت در برابر خاندان پيامبر

اسلام دليل دارد. معجره هم دارد. کنار دليل و معجره نفرين هم دارد. اگر با دليل قانع شدند، چه بهتر. اگر نه چه بهتر، معجزه، اگر نشد مي گويد: آقا بيا با هم نفرين کنيم. هر نفريني گيرا شد، معلوم مي شود آن صاحب نفرين نفسش حق است. پيغمبر ما بنا شد با مسيحي ها نفرين کنند. مسيحي ها به پيغمبر نفرين کنند. پيغمبر هم به مسيحي ها نفرين کند. اسمش چيه؟ بگوييد... مباهله... پيغمبر گفت: چه کسي را بياوريم؟ گفت: زن هايمان را مي آوريم. زهرا را آورد. خودمان را مي آوريم، اميرالمومنين را آورد، فرزندانمان امام حسن و امام حسين را آورد. حالا خود اين کلمات نکته دارد. حالا مي ترسم طول بکشد و بيش از نيم ساعت شود. وقتي پيغمبر با زهرا (س)؛ اميرالمومنين و حسنين (عليهم السلام) آمدند، مسيحي ها به رهبرشان اطلاع دادند پيغمبر با چند نفر آمد. دخترش، دامادش، نوه هايش، فرمود: نفرين نکنيد. اگر با زن و بچه اش آمده، عقب نشيني کنيد. اينها مسيحي بودند، اما يزيدي ها که در کربلا جمع شدند ديدند امام حسين با زن و بچه اش آمده است. يعني مسيحي ها وقتي ديدند پيغمبر با زن و بچه اش آمده است حيا کردند. اما اين يزيدي ها ديدند امام حسين با زن و بچه اش آمده حيا نکردند. انسان چه موجود خطرناکي است. همه هم براي دنيا و حکومت ري بود. به آن هم نرسيدند. به حکومت ري نرسيدند. يکي بعد از ماجراي کربلا هي بر سرش مي زد و مي گفت: باختم، باختم! گفتند: چه شده؟ گفت: به من گفتند برو کربلا امام حسين را بکش و جايزه بگير. من ده درهم خرج خودم و اسب و شمشيرم کردم. رفتم جزء لشگر يزيد و برگشتم، شش درهم به من دادند. «خسر الدنيا و الآخره»

اينطور نيست همه ي اينهايي که به سمت دنيا مي روند به دنيا مي رسند، نه خيلي ها هم نمي رسند. بالاخره چه کسي برنده شد؟ قبر اميرالمومنين کجاست؟ قبر معاويه کجاست؟! من قبر معاويه را رفتم پيدا کردم. شام، در يک خانه اي بود راه نمي دادند. منتهي يک پولي داديم، ما را بردند. قبر معاويه يک قبر، يک گربه روي آن بود. قبر اميرالمومنين را ببينيد. برنده معاويه شد يا علي در صفين؟ يکي افتخار نمي کند جد ما يزيد است. ولي همه افتخار مي کنند ما سيد حسيني هستيم. برنده چه کسي است؟ يک سخن از يزيد جايي نقل نمي کند. سخن حسين تا به حال چند ميليون چاپ شده. برنده کيه؟ در کربلا اراده ي خدا بود و اراده ي طاغوت. کدام اراده ها غالب شد؟ «وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى‏ أَمْرِهِ» (يوسف/21) اراده ي خدا غالب است.

مواظب باشيم در عزاداري هايمان منکر نباشد. اگر غذا مي دهيم، حتي يک دانه برنج، يک لپه اسراف نشود. جوري باشد که هرکس هرچه ميل دارد بخورد. يک دانه هم اسراف نشود. اسراف گناه کبيره است. قرآن مي فرمايد: «وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفينَ» (انبياء/9) در عزاداري اسراف نشود. سعي کنيم در عزاداري ها فرقي بين آدم ها نگذاريم. حالا اين آقا تاجر است، باني است، دو تا گوسفند دارد. يک قابلمه بيشتر بدهيم. براي بچه هايش ببرد. گوسفند تا مادامي که براي طرف است، هست. وقتي نذر کرد و سر گوسفند بريده شد و در ديگ رفت، باني و غير باني يکسان است. مي خواهيم سياه پوش بزنيم، سعي کنيم ديوار مسجد خراب نشود. يعني موقوفات است، اين ديوار بيت المال است. طوري سياه پوش کنيم که ديوار سوراخ نشود. جايي نشستيم سيگار نکشيم. چون هواي اينجا براي همه است. من حق ندارم با دود سيگار تنفس شما را مسموم کنم. بلندگوي مسجد بي وقف نخواند. بيرون از مسجد نباشد. چند دقيقه اي که مي نشينيم حرف حسابي بزنيم. چه مداحش، چه آخوندش. گفته ها، گفته هايي باشد که مورد نياز باشد. کوتاه باشد. مفيد باشد. از متن قرآن باشد. از متن روايات باشد.

عزاداري امام کاظم، از اول محرم ديگر نمي خنديد. يکبار امام صادق به يک نفر گفت: شنيده ام شما براي امام حسين مرثيه مي خواني؟ گفت: بله. گفت: يک مرثيه براي من بخوان. مي گفت: مرثيه خواندم. امام صادق چنان گريه کرد، چنان فرياد کشيد که صداي اشک امام صادق در کوچه رفت. چشمي که اشک ندارد، مشکل دارد. مثل انساني است که استدلال ندارد. کسي که نتواند حرف خوب بزند، عقلش، علمش کم است. يا سوادش کم است. يا عقلش کم است. يا خجالتي است. رو ندارد. يک کمبودي دارد. کمبود رو، کمبود سواد، کمبود... چشم بايد اشک داشته باشد. انسان بايد منطق داشته باشد. ايام عاشورا، من اسم امام حسين را انرژي هسته اي گذاشتم. يک ياحسين بگو، هفتاد ميليون سياه پوش در خيابان مي ريزند. همه رييس جمهورهاي دنيا تصميم بگيرند، با همه بودجه هايي که دارند، يک راهپيمايي بيست ميليوني در يک روز راه بياندارند. اگر توانستند. اين امام حسين است که کدش را مي گويي: ياحسين! جمعيت در خيابان مي ريزند. اين خيلي مهم است. کوچک و بزرگ، با عشق و بدون اضافه کار. سيل عجيبي است محرم و خوب مي توانيم از اينها استفاده کنيم.

يک سلام به امام حسين بدهيم. «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكَ مِنِّي سَلَامُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيَارَتِكُمْ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَلَي اَولَادِ الْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ» (زيارت عاشورا)

خدايا هرچه به عمر ما اضافه مي کني، بر معرفت و شناخت، بر محبت و مودت، بر اطاعت و اقتباس ما بيفزا. کساني که در طول تاريخ براي اهل بيت عزاداري کردند و الآن نيستند، همه را با امام حسين محشور کن. ما و نسل ما را تا آخر تاريخ بهترين ياران اسلام قرار بده. به عزادار واقعي حضرت مهدي قسمت مي دهم، رفتار و گفتار و افکار و کردار ما را طوري قرار بده که از الآن تا ابد قلب امام زمان از ما راضي باشد. شر آمريکا، استکبار، اسرائيل و شر هر صاحب شري را به خودش باز گردان. خدايا از اول انقلاب تا به حال ما با چشممان ديديم که روز به روز استکبار خوار تر مي شود، کشور مترقي و کشور پيشرفته ولي ذليل، به قول آن آقاي عزيز که اگر از همه مردم دنيا همه پرسي کنند کدام کشور منفورترين کشور است، شايد اکثر مردم رأي بدهند که منفورترين کشور آمريکا است. يعني علم هست، ثروت هست، زور هست ولي عزت نيست. خدايا مستکبرين را روز به روز ذليل تر بفرما.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

«سؤالات مسابقه»

1- آيه 108 سوره توبه به چه امري اشاره دارد؟

1) توبه از گناهان

2) قصد پاكي و طهارت

3) محبت خدا و اولياي او

2- در روايات، تارك امر به معروف و نهي از منكر به چه كسي تشبيه شده است؟

1) ظالمي در ميان ظالمان

2) مرده‌اي در ميان مردگان

3) مرده‌اي در ميان زندگان

3- شيوه درست امر به معروف و نهي از منكر چيست؟

1) لحن آمرانه وتند

2) لحن ملتمسانه و كند

3) متناسب با مخاطب و شرايط

4- آيه 71 سوره توبه به چه امري تأكيد دارد؟

1) ولايت عالمان بر مردم

2) ولايت مؤمنان بر يكديگر

3) ولايت والدين بر فرزندان

5- خداوند در سوره تكوير، از كدام مظلوم ياد مي‌كند؟

1) دختر كافر زنده به گور شده

2) مؤمن آواره شده از مكه
3) ساحران شكنجه شده در مصر 

لینک پاسخگویی

پاسخ سوالات مسابقه درس های از قرآن عمو حسن...
ما را در سایت پاسخ سوالات مسابقه درس های از قرآن عمو حسن دنبال می کنید

برچسب : قيام امام حسين(ع) براي امر به معروف,تاريخ پخش,16,08,92,بسم الله الرحمن الرحيم,«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»,مسأله كربلا, امام حسين(ع) فرمود, «إني أريد أن آمر بالمعروف» (مجموعةورام,ج2,ص11) من مي‌خواهم امر به معروف كنم, براي امر به معروف رفتم, اين كلمه‌ي «اريد» يك نكته در آن است, اين يعني انسان بايد اراده‌ي خير داشته باشد, شد, شد! نشد, نشد! در قرآن يك آيه داريم مي‌گويد برويد فلان مسجد, مي‌گوييم, فلان مسجد چه امتيازي دارد؟ مي‌گويد, «فيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا» (توبه,108) دوست دارند خوب باشند, حالا چه خوب بشوند, چه خوب نشوند! اين خودش يك نكته‌اي است براي ما كه مثلاً آرزوي ما بايد چشم‌اندازمان, چشم انداز بي‌نهايت باشد, طرح نمي‌دانم چشم انداز پنج ساله و بيست ساله و اين حرف‌ها نيست, چشم انداز بي‌نهايت!, نویسنده : محمد dgh بازدید : 543 تاريخ : پنجشنبه 16 آبان 1392 ساعت: 21:39

خبرنامه